من هم روزی سرباز بوده ام و جنگ را با تمام زوایای آشکار و نهفته اش می فهمم؛ با صدای صفیر گلوله هایش، با صدای انفجار بمب ها و خمپاره هایش، با فشار دادن ماشه ی اسلحه در تاریکی، با خشم، با نفرت، با ترس، با دلتنگی، با خون، با آتش و با مرگی که هر لحظه در وجودت زندگی می کند….
همیشه سربازانی هستند که می روند و دیگر باز
نمی گردند…. سربازانی که به خاک و خون می افتند و دیگر بر نمی خیزند.
جنگ پدیده ی بی رحمی ست. و بی رحمانه تر؛ انتظار بی پایان برای مرگ است در تنهایی و اسارت!
زنان و کودکانی که گرفتار داعشیان خونخوار می شوند، این بی رحمانه ترین حالت جنگ را با تمام وجود احساس می کنند. احساسی که هیچگاه قابل توصیف نبوده و نیست.
من همیشه بی اختیار برای چنین مرگ های غریبانه، بی صدا و آرام اشک ریخته ام. via Facebook http://ift.tt/19PwIh7
via Tumblr http://ift.tt/1N7WF9I
No comments:
Post a Comment